شعر های کاکا
شعر های کاکا
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |

ایرانی هستی؟

 

اریایی هستی ؟

چقدر ایرانی هستی؟

چقدر اریایی هستی؟

ارزش فرهنگ کشورت ایران را به چه میدانی ؟

کوچه ی دلتنگی را  با هوای زهر اگین و خطرناک دژخیمان وطن را چقدر درک میکنی؟

برای همه ی این ها چقدر ارزش در ته دلت کنار میگذاری ؟

میدانی امروزه روز ارزش سپندار مزدگان به چیست ؟   

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |

درود بر خرد پاک

سپاس یزدان پاک را که همواره یاری گر مهر جویان است خدای با خرد پاک همواره همراه است

مهربانان وطن خدای را سپاس میگویم که با من در سختی ها همراه و همیار است و این بنده خود را که از کهتران اوست با مهر خود با مهتران درگاهش هم اندیشه نمود

اندیشه ی پارسی و خرد پاک را فراموش نکنیم ولنتاین رسم فرنگیان با این اندیشه سازگار نیست ولنتاین رسم نیاکان ددمنش و نا پاک اروپاست سازگاری پارسیان با ان نمودی جز بیگانگی فرهنگی ندارد

در ابتدا نام واژه های مردمان را بر روی چیزهای گونه گون می نوشتند

انان با ریختن نام های مردمان از زن ومرد در سبد یا خمره کوچکی شروع به هم زدن می کردند و یک اسم مرد و یک اسم بانو را از ان بیرون می اوردند وان دو تا یک سال با یکدیگر دوست و همراه بودند و سال دیگر با کسی دیگر و این دور نا پاک ادامه می یافت

 

سپندار مزدگان ایین پاک ایرانی است ان را با ولنتاین دون مایگان فرنگی و..... یکی نگیریم وبه اندیشه های پاک خود مهر بورزیم

درود بر پارسیان 

درود بر اندیشه پارسی 

درود بر روان پارسی 

 درود بر پارسیان پارسا

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |
درود بر خرد پاک

سپاس یزدان پاک را که همواره یاری گر مهر جویان است خدای با خرد پاک همواره همراه است

مهربانان وطن خدای را سپاس میگویم که با من در سختی ها همراه و همیار است و این بنده خود را که از کهتران اوست با مهر خود با مهتران درگاهش هم اندیشه نمود

اندیشه ی پارسی و خرد پاک را فراموش نکنیم ولنتاین رسم فرنگیان با این اندیشه سازگار نیست ولنتاین رسم نیاکان ددمنش و نا پاک اروپاست سازگاری پارسیان با ان نمودی جز بیگانگی فرهنگی ندارد

در ابتدا نام واژه های مردمان را بر روی چیزهای گونه گون می نوشتند

انان با ریختن نام های مردمان از زن ومرد در سبد یا خمره کوچکی شروع به هم زدن می کردند و یک اسم مرد و یک اسم بانو را از ان بیرون می اوردند وان دو تا یک سال با یکدیگر دوست و همراه بودند و سال دیگر با کسی دیگر و این دور نا پاک ادامه می یافت

سپندار مزدگان ایین پاک ایرانی است ان را با ولنتاین دون مایگان فرنگی و..... یکی نگیریم وبه اندیشه های پاک خود مهر بورزیم

درود بر خرد پارسی 

 درود بر اندیشه پارسی 

درود بر پارسایان پارسی

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |


هی داد  زدیم داد از این مردم بیداد

افسوس به جایی نرسد ناله و فریاد

این کاخ که ویران شده از دست تباهی

یک روز شود خانه ی ازاده ی ازاد 

قطرویه عروس کویر

 دوربین نگاره ی بالا بخشی از قلعه ی بهرامی است که بنا بر روایتی در زمان بهرام گور ساسانی در قطرویه فارس ساخته شده است وبهرام گور در همین قلعه نشست وبرخاست های شاهانه داشته است و به شکار گور های ایرانی می پرداخته است کاخ دیگری در کنار همین مکان قرار داشت که سال گذشته بنا بر دستور شهرداری قطرویه به نابودی کشانیده شد

 

این دوربین نگاره از سوی یکی از اهالی گرفته شده است

دستگاه های شهرداری کاخ نشیمن را  کوهی از خاک ساختند

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |

این ادمیان همیشه گویی مستند

در بی خردی تمامشان یک دستند

خاکستر نامه های ما بر باد است

اتش به دل سیاه کاغذ بستند

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |
این نویسه را بر من ببخشید

..........................................................................................................................................

يادش بخير 

  درس هاي زندگيمان را ميگويم 

معلم ها شگفت انگيز ترين انسانهاي زمين اند

 سالها از ان روزها مي گذرد
اينجا اسمان ابري نیست
لبخندها تلخند
 چوپان هاي دروغگو ديگر چوپان نيستند
  کبري ها وقتي براي تصميم گرفتن ندارند
اينجا اسمان ابري نيست
باران نمي ايد
اينجا معلم

آن مرد فرهيخته با ان نمي ايد 
اینجا هوا سرد است

برفی نمی بارد

باغبان تنهاست

 ژاله نمی کارد

 هر چند دلم خون است

غمگین غمگینم

امروز معلم گفت

پاییز نمی ماند

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |


مانند کنه همیشه پا بر جایی

با زخم زدن به زعم خود بر پایی

هی درد دروغ نا سزا ای نامرد 

تو نفت کثیف بر لب دریایی 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |
اشتباه اشتباه هرگز هرگز 

همگی را دعوت می کنم به :

iranakharazaman.blogfa.com

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |
خواستم آدمی از آدمیت سیر شود


باور نکند بد است و زنجیر شود

هر روز دلم به هر بدی می خندید

تا دست و دلم بدست خود پیر شود

من این همه دیدم و ندیدم یک ان

نیکی بشود بدی و تفسیر شود

در کشور عاشقان که نامش گم باد
 
افزونی نیکی به بدی دیر شود
 
یوسف بنشین به چاه بختت امروز

تا چشم پدر دوباره دلگیر شود

امروز که دزدی به دلت میبندند

گویی که محمد امدست تکفیر شود

برخیز  بگو خدا همین نزدیکیست

گر بی یاد خدا دلی مرا  شیر شود



این متن را بر من ببخشید چون بنا برشرایطی پشت کامپیوتر نوشتم و ویرایش ان نکردم 

جوابیه ی افترا های چند روز پیش:

این جوابیه ی ان افترا هایی است که اشخاصی در بخش دیدگاه ها به من نسبت داده بودند و از شرایطی که من در ان(در کنار قران وانس با مومنانی که ان را تلاوت می کردند )بزرگ شده ام خبری ندارند از روحیات من چیزی نمی دانند از سبک زندگی و روابط اجتماعی من درکی ندارند و من را به ان چیزهایی متهم می کنند که همواره از انها گریزان بوده ام و در مورد انها حد خودم را نگاه داشته ام و  پا را فراتر نگذاشته ام و همواره خدا را در کارهایم (بالاخص ان چیزی که ذکر کرده اند) در نظر داشته ام  تا توانی را که خداوند دوباره پس از حادثه ی سال 89 به من برگرداند جبران کرده باشم پس همواره حدم را نگه داشته ام

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:دوبیتی ها, توسط کاکا |

در این دکوراسیون بی بنیادی

 افسوس که گیر من فقط افتادی

افتادی از افتاب عرشت پایین

بر دفتر مشق عشق من دلدادی

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |

نموند که عاشقونه ها
بمونه پاي غربتم 
بمونه پاي بيکسيم
بمونه پاي ظلمتم

امشب دلم گرفته باز
داره ميلرزه اين لبام
امشب دلي شکسته شد
اتيش گرفته لحظه هام

بهونه هاي دم به دم
اين نامه هاي خط خطي
يعني يکي تنهايي رفت
يه عشق تلخ وابکي
 
شايد يه روزي اين غمو
شنيدي  از گوش کسي
يادت باشه که تنهايي
به بغض هر شب ميرسي

يادت مياد چند فصل قبل
رفتارت اينجوري نبود
ابروي قلبت رو نبر
عشق تو مجبوري نبود

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |

نميخوام شعري بخونم واست از روي صداقت
نميخوام که سوختن من بشه واسه تو يه عادت
اين روزا دلم ميگيره لحظه هاي با توبودن
آخه اون حس تو چشمات داره طعمي از حسادت

اره اين روزا غريبن لحظه هاي با تو بودن
مي کشم ثانيه ها رو پاي هر تيک تيک ساعت
ميدوني يک دل تنها توي غربتش حروم شد
حالا اون چيزي نميگه از تو از حس شقاوت

ميدوني که سوختو ساخته نميخوام باشه تو ماتم
 نميخوام باروني باشه چشم من تا بي نهايت
آخه عاشقي نميشه تو نگاه اون بسوزي 
به همون نگاه بدوني مردنت اوج سعادت

نميخوام اخر عشقم بشه ماجراي فرهاد
تيشه همدم دردام بشه ناجي رياضت
آخه اين روزا غريبه گريه هاي خيس بارون
وقتي که بارون ميباره داره بويي از خيانت

نميخوام يک دل تنها توي بن بست نگاهي
بمونه تو اوج غربت يا علي تا به قيامت

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط کاکا |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:حمید شفیعیان, توسط کاکا |

نام نیکو گر بماند ز ادمی      

به کزو ماند سرای روزگار

 

تقدیم میکنم به روح حمید که با رفتنش غافلگیرمان کرد

دوستی که مرام  و رفاقت را به نیکی میشناخت

مرد بود وبرای مردی مثالی به تمام معنا بود

 

تو شبای بی قراری

لحظه ها رو میشماری

تا نسوزه گل تو پاییز

 نمیخوای تنهاش بزاری

باز زده زمونه این بار

 به دلت یه زخم کاری

تو دلت طبیب نداره

 باز میگن فردا رو داری

تو هجوم بغض چشمات

 خنده ای همیشه جاری

میمونه رو قاب طاقچه

 واسه دردات یادگاری

وندای اخر از او

یک نفس تا دید باری

وسر مزار یک دوست

یک سبد گل بهاری

وقلم که مرده باشد

 به نوشتن از تو جاری

 زسیاهی نفس هات

 ز دل تو ای قناری

یادش در قلب دوستانش جاودانه باقی خواهد ماند

برای شادی روح حمید صلوات

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:استاد مطهری, توسط کاکا |

 

درود خدا بر روان پاک شما و تمام معلماني که همواره در ذهن و يادما خواهند بود

 ايران همواره  سرزمين ابر مردان پارسا و زنان هميشه استوار بوده است
وديروز سالروز مردي از تبار عشق ايمان و خرد پاک بود
او که براستي پرچمدار علم اموزي و علم اندوزي بود
ديروز يادگار امام ومرد بينش هاي ژرف استاد شهيد مرتضي مطهري  با رفتنش  روزي را به تقويم اين مرزو بوم ارزاني داشت
 روزي که جايش در صفحات دفتر زندگاني ايرانيان خالي بود
ما به احترام ان عالم فرزانه اين روز را روز عشق روز فداکاري و در يک واژه خلاصه اش کرديم وان را روز معلم نام نهاديم تا با اين نام  نيکي هاي معلم علم واخلاق رادر خاطرمان زنده نگاه داريم
اي معلم تشنه بودم تشنه اموختن

                                    عطش جانت به فريادم رسيد

 

 

نام معلم که بر زبان افکارم  جاري ميگردد ناخوداگاه دست بر قلم ميبرم  اما نمي دانم چرا قلم امروز نقش سياهه نويسي را بازي ميکند که بر پهنه ي يادگاري هاي ديروز و امروزم گام بر ميدارد  
و در نگاه خاموش ذهنم
وبا زبان لطيف اشک فرياد ميزنم   
 معلم اي شکوه روشن شبهاي خيال ............................ ادامه ی نویسه را بخوانید

 

 



ادامه مطلب...

.: Weblog Themes By LoxBlog :.