ترانه : مهرزاد امیرخانی / آهنگ : مرتضی پاشایی / تنظیم ، میکس و مسترینگ : معین راهبر
متن آهنگ “نگران منی . . . ” مرتضی پاشایی – تیتراژ برنامه ماه عسل ۹۳ :
تو به جای منم داری زجر میکشی
یکی عاشقته که تو عاشقشی
تو به جای منم پر غصه شدی
نذا خسته بشم، نگو خسته شدی
نگران منی که نگیره دلم
واسه دیدن تو داره میره دلم
نگران منی مث بچگیام
تو خودت میدونی من ازت چی میخوام
مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بزاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره
هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض میکنی زندگیمو
تو یادم دادی عاشقیمو
تورو تا ته خاطراتم کشیدم
به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته
مگه جز تو کی سرنوشت و نوشته
تحمل نداره نباشی
دلی که تو تنها خداشی
به غرور یخی یه ستاره ی سرد
یه شب از همه چی بخدا گله کرد
یدفعه به خودش همه چیرو سپرد
دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد
نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمیترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیمو بگیر
بزا گریه کنم پیش تو دل سیر
مگه میشه باشی و تنها بمونم
محاله بزاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره
هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض میکنی زندگی مو
تو یادم دادی عاشقی مو
تورو تا ته خاطراتم کشیدم
به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته
مگه جز تو کی سرنوشت و نوشته
تحمل نداره نباشی
دلی که تو تنها خداشی
لینک دانلود آهنگ تیتراژ ماه عسل ۹۳ با صدای مرتضی پاشایی
آی ادم ها که در بیشه تنهایی من مهمانید
زندگی رسم بدیست
سبز باید شدن و رفتن از این ورطه ی خاک
من و تو ابی ترینیم مثل بال شا پرکها
مثل گریه های ناودون تو نگاه ادمکها
مثل احساس قشنگی که میپیچه تو ایوون
لحظه ای که پا میزارن تو ی خانه قاصدکها
چگونگی از بین رفتن وزیران لایق ایرانی امیر کبیر (قائم مقام تقی خان فراهانی ) دد منشان ایران برای جلوگیری از سواد دار شدن ایرانیان و گسترش بی خردی دست بکاری زدند که تاریخ همانند ان کمتر دیده است امیر را کشتند یکی از شاعران ایرانی بنام اندلیب که مهر بوطن داشت این رویداد را چنین بیان میکند بعهد ناصرالدین شاه شد دارالفنون تاسیس بدست میر دانا دل تقی خان فراهانی تمام همتش شد صرف در این راه تا گردد رها از بند استبداد و جهل ایران وایرانی خدا رحمت کند ان پیر با تدبیر ولایق را که شد در راه افکار بلند خویش قربانی امام جمعه ی تهران به شاه بی کفایت گفت برانداز این بنا را زودتر همراه با بانی کجا دست مرا بوسند یا پای تو را ای شاه اگر مردم رها گردند از زنجیر نادانی خداوند روان پاک ان بزرگ مرد فرهیخته را شاد کند ادامه را حتما ببینید
نامه جنجالی امیر کبیر به شاه ایران که باعث کشته شدن او شد در ادامه اورده شد
با دست خط خود امیرکبیر
ادامه مطلب...
آنچه باید کس نمیفهمید شد
چون نماز خویش تارک دیده اند
در خدای شعر ما شک دیده اند
زخم میسازم به پشت دست خویش
تا نبینم نفس بد همدست خویش
خویش میسازم که با بد بد شوم
از سقوط آزاد شیطان رد شوم
باز جویم آبروی خویش را
کور بینم چشم بد اندیش را
مردم آزاری نسازم کار خویش
مرد باشم در دل افکار خویش
سقف ما کوتاه شد او دشت بالا می چرد
بغض می گیرد گلوی هر کلاغ از این خبر
کشوری از ترس مردم مرغ چینی می خرد
ابلیس شدی و در دلت پنهانی
دیروز خدای شعر من می فرمود
اهریمن شهر من تو بی وجدانی
تقدیم به ملکه انگلیس که هر روز شیطان بودنش را به رخ جهانیان میکشاند
شیشه نیفتاده شکست
شیرین فراهانی: پنجمین نشست سراسری سهگانیپردازان، روز جمعه بیستوسوم تیرماه، به دعوت انجمن ادبی حکیم ابوالقاسم فردوسی دورود، در این شهر برگزار شد.
در این نشست که با موضوع «نقش تصویر در سهگانی» برگزار گردید، پس از خوشآمدگویی نادر عبدالوند (از سهگانیپردازان دورود)، ابتدا دکتر علیرضا فولادی پیرامون موضوع نشست به سخنرانی پرداخت و «ایجاد برخورد میان عاطفه و تفکر یا برعکس» و «برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی» را دو اصل مهم از اصول هفتگانهی سهگانی دانست و افزود: سهگانی نمیتواند صرفا قالبی برای بیان عاطفه یا تفکر باشد، بلکه باید مانند جرقهای از برخورد میان این دو پدید آید و همین نکته است که بدان برجستگی میبخشد. او در توضیح این اصل، سهگانی ِ:
سروم و تمامقد
پیشت ایستادهام؛
عضو کوچکی از این بهار سادهام.
از بهمن نشاطی را نمونه آورد و گفت: در مصراعهای اول و دوم این سهگانی که یک «بهاریه» است، شاعر موضعی عاشقانه (عاطفی) میگیرد، اما در مصراع سوم آن، ناگهان با گرفتن موضعی فلسفی (فکری) که از دو مصراع اول منتج است، میگوید: من ِانسان، عضوی از طبیعت را تشکیل میدهم و با هر تغییر طبیعت، تغییر حال پیدا میکنم و این، یعنی همان برخورد میان عاطفه و تفکر.
دکتر فولادی افزود: در سهگانی همه چیز بر پایهی همین اصل پیش میرود و حتی تصویرسازی در این جهت گام برمیدارد و اینجاست که اصل بعدی، یعنی «برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی» اهمیت مییابد. وی برای تشریح این اصل ادامه داد: در هایکو تنها تصویر، آن هم بر پایهی بینش و چینش ذن بودیسم، اهمت دارد:
برکهی کهن
غوکی جهید
صدای آب
اما این نوع محوریت تصویر مربوط به سبک خراسانی شعر فارسی بوده است و ما اکنون قرنهاست از آن برگذشتهایم و به مرزهای شاعرانهی ژرفتری رسیدهایم و سهگانی نیز باید تابع همین تکامل باشد و تصویر را در جهت درک و بیان معانی تازه به کار گیرد و برخلاف بیحرفی هایکو، حرف بزند. برای نمونه، وقتی سهگانیپرداز میگوید:
مانند ماه در آب،
تابیدنت چه زیباست!
به این تصویرسازی بسنده نمیکند و بلافاصله میگوید:
زیبا همیشه تنهاست.
پس میتوان گفت، سهگانی، اساسا معناگراست و سهگانیپرداز، در هر سهگانی باید حرف تازهی برای گفتن راجع به موضوع مورد تأمل خود داشته باشد.
این سخنان با آوردن نمونههای بیشتر ادامه یافت و سپس نوبت به پرسش و پاسخ رسید و شاعران دورود، پرسشهای چالشی چندی مطرح ساختند که دکتر فولادی به آنها پاسخ داد.
در ادامهی نشست که با اجرای خوب سید محسن حسینی (از سهگانیپردازان دورود) و حضور رها کبیری (از سهگانیپردازان ایرانی مقیم آمریکا) همراه بود، سهگانیپردازان زیر به ارائهی سهگانیهای خود پرداختند و مورد تشویق حاضران قرار گرفتند:
سما باقری (شاعر خردسال)، الهه تاجیکزاده، سید محسن حسینی، پروین دالوندی، انسیه رجبزاده، پاییز رحیمی، رضوانه سخنگو، مریم صابری، نادر عبدالوند، معصومه عیسیوند، علی کاملی، رها کبیری، حجت کرمی، رضا محبی راد، سید محمد نظاری و....
گفتنی است که رها کبیری، پیش از سهگانیخوانی، در بارهی اهمیت حرکت سهگانیپردازی به ایراد سخن پرداخت و گفت: بنده که از بیرون به این حرکت نگاه میکنم، اهمیت آن را نسبت به حرکتهای ادبی بیرون و درون ایران، بیشتر درمییابم و همه باید قدردان آن باشیم.
متاسفانه یا خوشبختانه در کنکور ارشد موفقیتی را کسب نکردم و در انتخاب شهر به بیراهه رفتم تا سال امروز را دور از درس و دانشگاه سپری کنم
به امید فرداهایی بهتر برای همه شما گرامیان
سربلند و پیروز باشید
این شعر سروده سال 1387 هست روزگاری که حافظ گون می خواستم بنویسم ولی پس از مدتی دیدگاهم دگرگون شد
ان چه عمریست به چشمان سیاهت ماواست
مثل پرواز پرستوی مهاجر زیباست
مثل احساس پر از جوشش افکار غزل
شور و شوقی است که تا عمق نگاهت پیداست
بلبلان مست و غزلخوان و گلستان به نشاط
یک چهان است ولی چشم تو تفسیر جداست
گر چه تقدیر مرا قدرت تفسیر نداد
انچه زیبا تر از هستی دنیاست تو راست
گر همه ادم و افلاک به تحریر ایند
نتوان کرد چنان وصف که بر دوست رواست
درد و دل با که بگویم که ز جانان چو نشان
از پی هر که بگیرم به نشانی شیداست
در دل غربت خورشید به هنگام غروب
همدم و مونس تنهایی و دردم دریاست
غم چشمان تو و هجرت خورشید کجا
آگه از این دل و چشمان تو کس نیست خداست
هوای نگاه یتیم بی پدر دارد
سکوت شب و صحرا چقدر تاریکند
دوباره گرگ بیابان چه حیله ها بسر دارد
صدا نوای نفس های رو به ارامش
خدا از این ترنم قران چه در نظر دارد
نگاه کن نوازش چشمان ابی مهتاب
کنار روایت قران چقدر اثر دارد
نوای اشنا؛نگاه کودکانه اش سر خرد
به نیزه ی سرخی که ریش و سر دارد
میان نگاه کودکانه از خدا پرسید
خدا چه نیازی به خیر و شر دارد
پدر کجاست این صدای بابا است
بگو تو عمه ، که قران چنین زبر دارد
مگر نگفتی از پدر که رهرو عشق است
مگر نه اینکه شنیدم که یک سفر دارد
دوستان این شعر ادامه دارد ولی .............. الان نمیتوانم کاملا بزارم
تقدیم به انان که خوب بودن را هر روز تمرین میکنند
باز این پروانه دل را بی تو پرپر می کند
با سقوط بال ، دل تقدیم دلبر می کند
ای که در تنهاییم تنها پناهم بوده ای
روزهای بی کسی را با که دل سر می کند
این دل دیوانه ام با دلبری بیگانه است
بعد از این با چشم تر صد کار دیگر می کند
قافیه در قافیه هی عشق را پس میزنم
کی دل این افسانه را از گوش خود در می کند
بی خیال این زندگی جز بی خیالی هیچ نیست
خسته ام از دل که غم را زود باور می کند
امشب شب علی است
نخست به خودم و سپس به .........................................
مرد کجاست ؟
علی کجاست ؟
پسر نخعی کجاست
چشم هایم خسته شد از بس گشتم و گشتم و مردی ندیدم
بی تعارف مرد های سرزمین ما کجایند
امشب و امروز روز علی است ولادت علی مولود کعبه شیر خدا و دست حق به شما مردمان امروز چه ؟
خون مردمان را به شیشه میکنید و دم از علی میزنید
اخر علی سر به کدامین چاه بگذارد که مردی زا هم به نیشختد گرفته اید
در پایان روز علی بر مردان علی وار شاد باش میگویم
شاد باشید
زندگی خستگی است
لحظه ای هست تباه
*
کسی از عشق دمی دم نزند
و صداقت نخرد
که هوس در دل من از تب تو تاب شود
و تو تنها باشی
کاش دیگر نشویم مسکن هر خوبی وبد
شیر با شیر مدعی طرح تردستی شده
او نمیداند تمام زندگانی عشق نیست
کودک است اما دچار حال بدمستی شده
.
.
.
.
.
حال خوبی ندارم و مینویسم .....................
در همین یک بیت دل را وا کنید
شعر افکارم سقوط ازاد نیست
تا مرکب جهل خود زیبا کنید
آنچه باید کس نمیفهمید شد
چون نماز خویش تارک دیده اند
در خدای شعر ما شک دیده اند
زخم میسازم به پشت دست خویش
تا نبینم نفس بد همدست خویش
خویش میسازم که با بد بد شوم
از سقوط آزاد شیطان رد شوم
باز جویم آبروی خویش را
کور بینم چشم بد اندیش را
مردم آزاری نسازم کار خویش
مرد باشم در دل افکار خویش
سقف ما کوتاه شد او دشت بالا می چرد
بغض می گیرد گلوی هر کلاغ از این خبر
کشوری از ترس مردم مرغ چینی می خرد
ابلیس شدی و در دلت پنهانی
دیروز خدای شعر من می فرمود
اهریمن شهر من تو بی وجدانی
تقدیم به ملکه انگلیس که هر روز شیطان بودنش را به رخ جهانیان میکشاند
شیشه نیفتاده شکست
شیرین فراهانی: پنجمین نشست سراسری سهگانیپردازان، روز جمعه بیستوسوم تیرماه، به دعوت انجمن ادبی حکیم ابوالقاسم فردوسی دورود، در این شهر برگزار شد.
در این نشست که با موضوع «نقش تصویر در سهگانی» برگزار گردید، پس از خوشآمدگویی نادر عبدالوند (از سهگانیپردازان دورود)، ابتدا دکتر علیرضا فولادی پیرامون موضوع نشست به سخنرانی پرداخت و «ایجاد برخورد میان عاطفه و تفکر یا برعکس» و «برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی» را دو اصل مهم از اصول هفتگانهی سهگانی دانست و افزود: سهگانی نمیتواند صرفا قالبی برای بیان عاطفه یا تفکر باشد، بلکه باید مانند جرقهای از برخورد میان این دو پدید آید و همین نکته است که بدان برجستگی میبخشد. او در توضیح این اصل، سهگانی ِ:
سروم و تمامقد
پیشت ایستادهام؛
عضو کوچکی از این بهار سادهام.
از بهمن نشاطی را نمونه آورد و گفت: در مصراعهای اول و دوم این سهگانی که یک «بهاریه» است، شاعر موضعی عاشقانه (عاطفی) میگیرد، اما در مصراع سوم آن، ناگهان با گرفتن موضعی فلسفی (فکری) که از دو مصراع اول منتج است، میگوید: من ِانسان، عضوی از طبیعت را تشکیل میدهم و با هر تغییر طبیعت، تغییر حال پیدا میکنم و این، یعنی همان برخورد میان عاطفه و تفکر.
دکتر فولادی افزود: در سهگانی همه چیز بر پایهی همین اصل پیش میرود و حتی تصویرسازی در این جهت گام برمیدارد و اینجاست که اصل بعدی، یعنی «برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی» اهمیت مییابد. وی برای تشریح این اصل ادامه داد: در هایکو تنها تصویر، آن هم بر پایهی بینش و چینش ذن بودیسم، اهمت دارد:
برکهی کهن
غوکی جهید
صدای آب
اما این نوع محوریت تصویر مربوط به سبک خراسانی شعر فارسی بوده است و ما اکنون قرنهاست از آن برگذشتهایم و به مرزهای شاعرانهی ژرفتری رسیدهایم و سهگانی نیز باید تابع همین تکامل باشد و تصویر را در جهت درک و بیان معانی تازه به کار گیرد و برخلاف بیحرفی هایکو، حرف بزند. برای نمونه، وقتی سهگانیپرداز میگوید:
مانند ماه در آب،
تابیدنت چه زیباست!
به این تصویرسازی بسنده نمیکند و بلافاصله میگوید:
زیبا همیشه تنهاست.
پس میتوان گفت، سهگانی، اساسا معناگراست و سهگانیپرداز، در هر سهگانی باید حرف تازهی برای گفتن راجع به موضوع مورد تأمل خود داشته باشد.
این سخنان با آوردن نمونههای بیشتر ادامه یافت و سپس نوبت به پرسش و پاسخ رسید و شاعران دورود، پرسشهای چالشی چندی مطرح ساختند که دکتر فولادی به آنها پاسخ داد.
در ادامهی نشست که با اجرای خوب سید محسن حسینی (از سهگانیپردازان دورود) و حضور رها کبیری (از سهگانیپردازان ایرانی مقیم آمریکا) همراه بود، سهگانیپردازان زیر به ارائهی سهگانیهای خود پرداختند و مورد تشویق حاضران قرار گرفتند:
سما باقری (شاعر خردسال)، الهه تاجیکزاده، سید محسن حسینی، پروین دالوندی، انسیه رجبزاده، پاییز رحیمی، رضوانه سخنگو، مریم صابری، نادر عبدالوند، معصومه عیسیوند، علی کاملی، رها کبیری، حجت کرمی، رضا محبی راد، سید محمد نظاری و....
گفتنی است که رها کبیری، پیش از سهگانیخوانی، در بارهی اهمیت حرکت سهگانیپردازی به ایراد سخن پرداخت و گفت: بنده که از بیرون به این حرکت نگاه میکنم، اهمیت آن را نسبت به حرکتهای ادبی بیرون و درون ایران، بیشتر درمییابم و همه باید قدردان آن باشیم.
خداوندا درون ذهن مخلوق
بنام عشق دنیایی بنا کن
بکش تقدیر را مردی ، شهامت
خدایا رحم بر مستضعفا کن
ادامه همه ی شعر را می توانید ببینید
ادامه مطلب...
پیشاپیش روز بزرگ سپندار مزدگان روز دلدادگی را بر تمام دلدادگان و دلسپردگان این کهن بوم وبر شاد باش می گویم برسم گذشتگانمان همانها که پیش از ان که غربی ها بدانند ولنتاین چیست این روز را گرامی میداشتند بیاییم از کسانی باشیم که روز دلدادگی را بیست ونه بهمن جشن میگیریم وبا دژخیمان همراه نشویم
شاد باشید
ایرانی هستی؟
اریایی هستی ؟
چقدر ایرانی هستی؟
چقدر اریایی هستی؟
ارزش فرهنگ کشورت ایران را به چه میدانی ؟
کوچه ی دلتنگی را با هوای زهر اگین و خطرناک دژخیمان وطن را چقدر درک میکنی؟
برای همه ی این ها چقدر ارزش در ته دلت کنار میگذاری ؟
میدانی امروزه روز ارزش سپندار مزدگان به چیست ؟
درود بر خرد پاک
سپاس یزدان پاک را که همواره یاری گر مهر جویان است خدای با خرد پاک همواره همراه است
مهربانان وطن خدای را سپاس میگویم که با من در سختی ها همراه و همیار است و این بنده خود را که از کهتران اوست با مهر خود با مهتران درگاهش هم اندیشه نمود
اندیشه ی پارسی و خرد پاک را فراموش نکنیم ولنتاین رسم فرنگیان با این اندیشه سازگار نیست ولنتاین رسم نیاکان ددمنش و نا پاک اروپاست سازگاری پارسیان با ان نمودی جز بیگانگی فرهنگی ندارد
در ابتدا نام واژه های مردمان را بر روی چیزهای گونه گون می نوشتند
انان با ریختن نام های مردمان از زن ومرد در سبد یا خمره کوچکی شروع به هم زدن می کردند و یک اسم مرد و یک اسم بانو را از ان بیرون می اوردند وان دو تا یک سال با یکدیگر دوست و همراه بودند و سال دیگر با کسی دیگر و این دور نا پاک ادامه می یافت
سپندار مزدگان ایین پاک ایرانی است ان را با ولنتاین دون مایگان فرنگی و..... یکی نگیریم وبه اندیشه های پاک خود مهر بورزیم
درود بر پارسیان
درود بر اندیشه پارسی
درود بر روان پارسی
درود بر پارسیان پارسا
سپاس یزدان پاک را که همواره یاری گر مهر جویان است خدای با خرد پاک همواره همراه است
مهربانان وطن خدای را سپاس میگویم که با من در سختی ها همراه و همیار است و این بنده خود را که از کهتران اوست با مهر خود با مهتران درگاهش هم اندیشه نمود
اندیشه ی پارسی و خرد پاک را فراموش نکنیم ولنتاین رسم فرنگیان با این اندیشه سازگار نیست ولنتاین رسم نیاکان ددمنش و نا پاک اروپاست سازگاری پارسیان با ان نمودی جز بیگانگی فرهنگی ندارد
در ابتدا نام واژه های مردمان را بر روی چیزهای گونه گون می نوشتند
انان با ریختن نام های مردمان از زن ومرد در سبد یا خمره کوچکی شروع به هم زدن می کردند و یک اسم مرد و یک اسم بانو را از ان بیرون می اوردند وان دو تا یک سال با یکدیگر دوست و همراه بودند و سال دیگر با کسی دیگر و این دور نا پاک ادامه می یافت
سپندار مزدگان ایین پاک ایرانی است ان را با ولنتاین دون مایگان فرنگی و..... یکی نگیریم وبه اندیشه های پاک خود مهر بورزیم
درود بر خرد پارسی
درود بر اندیشه پارسی
درود بر پارسایان پارسی
هی داد زدیم داد از این مردم بیداد
افسوس به جایی نرسد ناله و فریاد
این کاخ که ویران شده از دست تباهی
یک روز شود خانه ی ازاده ی ازاد
دوربین نگاره ی بالا بخشی از قلعه ی بهرامی است که بنا بر روایتی در زمان بهرام گور ساسانی در قطرویه فارس ساخته شده است وبهرام گور در همین قلعه نشست وبرخاست های شاهانه داشته است و به شکار گور های ایرانی می پرداخته است کاخ دیگری در کنار همین مکان قرار داشت که سال گذشته بنا بر دستور شهرداری قطرویه به نابودی کشانیده شد
این دوربین نگاره از سوی یکی از اهالی گرفته شده است
دستگاه های شهرداری کاخ نشیمن را کوهی از خاک ساختند
این ادمیان همیشه گویی مستند
در بی خردی تمامشان یک دستند
خاکستر نامه های ما بر باد است
اتش به دل سیاه کاغذ بستند
..........................................................................................................................................
يادش بخير
درس هاي زندگيمان را ميگويم
معلم ها شگفت انگيز ترين انسانهاي زمين اند
سالها از ان روزها مي گذرد
اينجا اسمان ابري نیست
لبخندها تلخند
چوپان هاي دروغگو ديگر چوپان نيستند
کبري ها وقتي براي تصميم گرفتن ندارند
اينجا اسمان ابري نيست
باران نمي ايد
اينجا معلم
آن مرد فرهيخته با ان نمي ايد
اینجا هوا سرد است
برفی نمی بارد
باغبان تنهاست
ژاله نمی کارد
هر چند دلم خون است
غمگین غمگینم
امروز معلم گفت
پاییز نمی ماند
همگی را دعوت می کنم به :
iranakharazaman.blogfa.com
باور نکند بد است و زنجیر شود
هر روز دلم به هر بدی می خندید
تا دست و دلم بدست خود پیر شود
من این همه دیدم و ندیدم یک ان
نیکی بشود بدی و تفسیر شود
در کشور عاشقان که نامش گم باد
افزونی نیکی به بدی دیر شود
یوسف بنشین به چاه بختت امروز
تا چشم پدر دوباره دلگیر شود
امروز که دزدی به دلت میبندند
گویی که محمد امدست تکفیر شود
برخیز بگو خدا همین نزدیکیست
گر بی یاد خدا دلی مرا شیر شود
این متن را بر من ببخشید چون بنا برشرایطی پشت کامپیوتر نوشتم و ویرایش ان نکردم
جوابیه ی افترا های چند روز پیش:
در این دکوراسیون بی بنیادی
افسوس که گیر من فقط افتادی
افتادی از افتاب عرشت پایین
بر دفتر مشق عشق من دلدادی
شما که پلک میبزنید همیشه قلب خسته را
شما که صف کشیده اید میان دل نبسته ها
همیشه قلب ادمی غریب کش نمیشود
برای مرگ خنده ها همیشه خوش نمیشود
غریزه عشق عاطفه هجوم عاشقانه ها
خدای جیب هایتان سکوت صادقانه ها
من از هجوم سرد شب به دل پناه برده ام
هنوز عاشقم ولی چه شد چرا نمرده ام
نگاه کن مرا ببین منم همیشه ی غریب
که باز دل سپرده ام به یک نگاه دل فریب
سکوت میکنی مرا کنار گریه خنده نیست
اگر شکسته ای مرا برای تو که زندگیست
تقدیم میکنم به برادر عزیزم: محسن سامانی کاکا باز میخواد بخونه بازم از دلی گرفته از کلاغ شاد خونه که سیاه پوشه همیشه آی کلاغ هنوزم سیاه میپوشی این روزا مثل همیشه برف میباره توی خونه قارقارای در گوشی میگه غمگینی واما... تو بازم دلت نمیخواد که بگی شکسته بغضی که میمونه غم تو قلبی که گرفته غم گلو رو که تو الزایمرو داری وقتی که سیاه نپوشی یادته دی جی امینو نداری ازون خبر حیف داره باز بارون میباره یادته راینه بی آرو که میگفت همیشه بارون تا همیشه همیشه بارون سان فلوورو ندیدی بگو اخه اون کجا رفت که نمیاد توی این جمع تو فراموشی نداری توسیاه پوشی همیشه اگه بارونیه یا برف میون خونه یا ایوون تو واسم همیشه هستی توی این انجمن شعر اون سیاه ناز و شیطون محسن عزیز و دوست عزیزم امین روستا وهمچنین راین بی آر و سان فلوور برای تمام باید ها و نباید ها که در این اثر مشاهده میکنید عذر تقصیر دارم به این اخرین کردار بدرود
با هوای خیس چشمات
توی خونه توی ایوون
میگی تنهایی قشنگه
تو حصار خیس بارون
یادمه یه روزی گفتی
خند ه هام مثل قدیم نیست
وقتی میخندم تو بارون
رنگ خوب زندگیم نیست
تو درست گفتی گل من
اره این روزا غریبم
وقتی دل میخواد بخنده
غم بازم میده فریبم
داری میگی از جدایی
واسه من یعنی خیانت
حس تلخ از تو خوندن
میشه واسه من یه عادت
حالا من مسافرم باز
خنده میکنم نفهمی
که دارم میمیرم از درد
وقتی به دلم میخندی
این سیاهی رنگ جاده
پشت به کوچه ی سعادت
میگه مشکی رنگ عششقه
وقتی می افتم به یادت
صحبتم تمومه عشقم
من که رفتم بی نصیبم
اما تو بگو کی اومد
که میگی شده رقیبم
تو سکوت کردی نمیگی
چون دل تو بی گناه نیست
من خدا حافظ نمیگم
تو که تو دلت خدا نیست!!!!؟
دیگه اون روزا گذشته
شبا زنده ام به اشکم
میدونم یه روزی میگی
کاش میشد که بر میگشتم
حالا دیگه خیلی دیره
واسه با تو پر کشیدن
دیگه این کلاغ نمیخواد
با تو به خونه رسیدن